کارهای جدید
چند روز پیش وقتی مامان جون سهند از سرکار اومده بود آقا سهند شروع کرد به شیر خوردن بعد از یه عالمه شیر خوردن یه دفعه پسری بلند شد و شروع کرد به رقصیدن و انقدر نی نای کرد که مامانی و بابایی سهند جون از خنده غش کردن. یه روزم که مامانی و بابایی سر کار بودن و داداش حسامم مدرسه بود آقا سهند از صبح اومد پیش خاله جونش تا مامانی وبابایی عصر از سرکار بیان,آقا سهند هم جدول رو میز و با مداد خط خطی میکرد که یهو خاله جون دید سهند داره از صندلی میاد پایین(پوزیشن پایین اومدن آقا سهند اینجوریه که سهند جون برمیگرده رو صندلی و عقب عقب میاد پایین)و برگشت به سهند گفت کجا داری میایی که با واکنش بامزه سهند روبه رو شد که داشت دستاشو دایره ای با مداد میچرخوند و د...